21 آذر 1400
ثبت دیدگاه «آموزش قویترین سلاحی است که می توان برای تغییر جهان به کار گرفت»، نلسون ماندلا
زمانی معلمی گفته بود: معلمی شریفترین کار عالم است، زیرا «معلمی ساختن و پروردن انسان است و کدام تولید صنعتی یا کار فلاحتی شریفتر از این؟»
«شرافت» در اینجا هم به همهی معانی کلمه است، همچون وثوق، امانت، اعتماد، انصاف، راستی، درستی و نجابت و بزرگمرتبگی و..، و آموزگار نمونه، سرمشق، و الگوی عینی و عملی همهٔ این ارزشها. نکتهی مهم اما در این بیان این است که صفت «شرافت» در مورد این شغل، «تعارف» و از قماش هندوانههایی نیست که معمولا زیر بغل معلمان میگذارند، بلکه توصیف کارکرد، تبیین تکلیف اخلاقی، یا تعریف وظیفهی حرفهای «آموزگار» است. و به همین دلیل، اجابت خواستههای صنفی و احقاق مطالبات حداقلی، مانند تناسب حقوق با نرخ تورم و گرانی سالهای اخیر و مسائل رتبهبندی و همسطحسازی و..، و در یک کلام، حفظ حرمت و شأن مقام و معیشت معلمان، دفاع از شرایط امکان شرافت یا «درستکاری»، وظیفهشناسی و خویشکاری این شغل و پیشه در کشور است. در غیراینصورت معلوم نیست دانشآموزان ما دستپروردگان کدام معلم و مدرسه خواهند بود؟
پس یادآوری ملی این حقیقت ساده اما تلخ در واقعیت بار دیگر ضروری است که جای معلم در مدرسه است نه در خیابان و شرمآورتر در زندان!
چرا که اگر شاعران گفتهاند: «هرکه ناموخت از گذشت روزگار، نیز ناموزد زهیچ آموزگار»، بلافاصله میافزودهاند که در چنین حالتی دیگر آموزگار، روزگار خواهد بود و به شاگردان بازیگوش درس خود را خواهد داد که:
«يکي نغز بازي کند روزگار، که بنشاندت پيش آموزگار»!